علم روانشناسی

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰

هفته گذشته جهان به من گفت که درباره گفتگوهای صادقانه تأمل کنم. روز دوشنبه من سخنرانی کردم با عنوان راحت بودن از ناراحتی: چرا و چگونه می توان مکالمات دشوار را در کلاس به عنوان بخشی از مجموعه مکالمات دانشگاه خاویر در سرتاسر شکاف آمریکایی دنبال کرد. روز چهارشنبه من با لیزا والنتین کلارک در Lisa Show رادیو BYU یک مکان رادیویی در مورد اینکه چرا گفتگوهای صادقانه خیلی سخت است سخت است. و روز شنبه همه چیز شخصی شد: من مجبور شدم با یکی از دوستانم همسطح شوم و بگویم که هنوز قادر به انجام گفتگوی صادقانه مورد نیاز نبودم زیرا قلب من قبل از اینکه بتوانم آن مکالمه را به خوبی انجام دهم نیاز به اصلاح بیشتری دارد. و بنابراین من اینجا هستم: یکشنبه شب ، مارگاریتا در دست است ، و همچنان به تأمل خود در مورد "چرا" و "چگونه" گفتگوهای صادقانه ادامه می دهم. چه در روابط صمیمی و چه در همکاری های شغلی ، توانایی گفتن مقصود و منظور ما این است که نیازهای ما را برآورده کرده و نیازهای دیگران را برآورده کنیم. صحبت های صادقانه با این باور آغاز می شود که شما و شخص مقابل هم به طور طبیعی خلاق ، مدبر و کامل هستید. از آن منظر ، همه ما قادریم - و فکر می کنم مجبور باشیم - ببینیم و دیده شویم. این شامل امیدها ، ترس ها ، ناامنی ها ، رویاها ، نقاط قوت و ضعف ماست. سپس شجاعت می یابیم تا آنچه را که واقعاً فکر می کنیم و احساس می کنیم ، به اشتراک بگذاریم و توجه مثبت بشر به این کار را با فضل و درایت انجام می دهیم. تحقیقات ، آموزش و تمرین من همه در حوزه های رابطه ای است: روابط نزدیک ، ایجاد جامعه و همکاری. اینها فضاهایی است که برای ایجاد نزدیکی و ارتباط باید درمورد اهداف ، نیازها ، خواسته ها و خواسته های خود با خود و دیگران صادق باشیم. با به اشتراک گذاشتن آنچه واقعاً در داخل اتفاق می افتد ، ما نه تنها دیگران را به اشتراک گذاشتن نیازها و خواسته های آنها دعوت می کنیم بلکه به آنها این فرصت را می دهیم تا پاسخگوی نیازهای ما باشند یا با گفتن نه ، مرزهای خود را رعایت کنند. اما ، البته ، گفتگوهای صادقانه دشوار است. آنها غالباً به جنبه هایی از خود اصلی ما - هویت ، اعتقادات و ارزش های ما مربوط می شوند. آنها مستلزم این هستند که به ما اجازه دهیم در تمام بی نظمی های ناقص خود دیده شویم. ما نگران آسیب رساندن به احساسات دیگران و یا خود رد شدن هستیم. ما نگرانیم که دیگران را به عقب رانده و ارتباطی که برای آن عزیز است را به خطر بیندازیم. با درک اینکه بعضی از افراد در انجام مکالمه صادقانه بهتر از دیگران هستند و بعضی از روابط ظروف قویتری نسبت به دیگران دارند که در آن می توان این گفتگوها را انجام داد ، من در اینجا پنج ایده برای رشد عضلات گفتگوی صادقانه خود به اشتراک می گذارم. هرچه بیشتر این مهارتهای بنیادی را تمرین کنیم ، با آسودگی بیشتری قادر خواهیم بود به مکالمات صادقانه بپردازیم که بیشترین اهمیت را داشته باشند. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد احساسات ، ترجیحات و نیازهای خود را برای خود نامگذاری کنید. اگر نتوانیم این موارد را برای خود نام ببریم ، نمی توانیم آنها را در صورت تمایل با دیگران به اشتراک بگذاریم. چه چیزی در حال حاضر برای من پیش می آید؟ چه چیزی به من کمک می کند در این شرایط احساس ارزشمندی کنم؟ اینجا واقعاً چه می خواهم؟ اگر کاملاً به خودم بستگی داشت ، کدام راه را انتخاب می کردم؟ پذیرش احساسات ، ترجیحات و نیازهای خود را تمرین کنید. اگر نگران این باشیم که افکار و احساسات ما "بیش از حد" یا "غیر قابل قبول" است ، نمی توانیم آنها را با دیگران به اشتراک بگذاریم و همچنین هنگامی که آنها دنیای درونی خود را با ما به اشتراک می گذارند ، می توانیم همان قضاوت های دیگران را انجام دهیم. صرفاً مشاهده آنچه برای شما پیش می آید ، بدون قضاوت ، چگونه است؟ دوست دلسوز و مهربان شما در مورد آنچه فکر می کنید و احساس می کنید چه می گوید؟ مکالمه های صادقانه را در روابط کم مخاطره انجام دهید. دفعه دیگر که در یک تعامل زودگذر و بی نتیجه قرار گرفتید ، سعی کنید با صداقت کامل و کامل به یک سوال پاسخ دهید. اگر غریبه ای که در صف اداره پست است حال شما را جویا می شود ، ببینید آیا می توانید حالت معمول پاسخ دادن را نادیده بگیرید ("من عالی هستم! حال شما چطور است؟") و چیز واقعی تری را به اشتراک بگذارید ("راستش ، من") امروز روزم سخت است - من تازه فهمیدم که یک دوست صمیمی واقعاً بیمار است. "). پاسخ شما ممکن است لحظه ای از برقراری ارتباط معتبر باز شود ، یا شخص دیگر عجیب شده و سریعاً باید ایمیل خود را بررسی کند. واکنش آنها در اینجا بی ربط است. واقعیت این است که شما صداقت را تمرین می کنید مهم است. مکالمات صادقانه پیرامون موضوعات کم مخاطره را تمرین کنید. چه زمانی مایل به ملاقات هستید؟ چه مواد اضافی را باید روی پیتزا بگیریم؟ امشب چه فیلمی را باید پخش کنیم؟ مباحث کم مخاطره از این قبیل زمینه مناسبی برای به اشتراک گذاشتن تنظیمات برگزیده شما با دیگران است. بیایید ساعت 2:00 جمع شویم. قارچ و سوسیس می خوام. یک فیلم کامل بیش از آنکه من امشب بتوانم انجام دهم یک تعهد زمانی است ، بنابراین یک قسمت از آن نمایش پخت چطور؟ اگر کسی در مورد صداقت شما در مورد این مسائل پیش پا افتاده تلنگر بزند ، این ممکن است یک پرچم قرمز باشد که نشان دهنده یک موضوع رابطه ای عمیق تر است. برای مکالمه صادقانه ساختاریافته با شخصی که به او اهمیت می دهید زمان اختصاص دهید.

  • amirreza asadi
  • ۰
  • ۰

من با خوشحالی از مسیر طبیعت گردی که یکی از مکانهای مورد علاقه من در چند ماه گذشته بود ، پیمودم. اگر در مسیرهای متصل به گرین وی نمی دویدم تا مقداری از انرژی به ظاهر تمام نشدنی خود را بسوزانم ، آن را در امتداد مسیر پیاده روی به خاطر قدردانی با شکوه از عظمت طبیعت ، می کشیدم.

اخیراً به نظر می رسید که همه چیز فقط ... بیشتر است. رنگ ها مانند تفاوت بین تلویزیون استاندارد و کیفیت بالا از جنب و جوش بیشتری برخوردار بودند. اصوات و موسیقی وضوح جدیدی داشتند. انتخاب لباس من با توجه به اینکه کدام وسایل کمترین خشکی و خراش را دارند ، هدایت می شود و من به شدت به سرما حساس می شوم.

من از چمنزار پروانه حفاظت شده و زیستگاه چمن فصل گرم آن دیدن کردم و از کالیدوسکوپ رنگها - از طلاهای پخته شده و زردهای کره ای تا انواع عسلهای غنی و شکلات های متعجب شگفت زده شدم.

هنگامی که من نوجوان بودم ، مصاحبه آن رایس با خون آشام و روایت زیبا و احساسی آن از لوئیس را کشف کردم ، که از دست لستات قدرتمند و جسمی به یک خون آشام تبدیل شده بود. به نظر می رسد رایس یکی از طرفداران کلمه "پیش از طبیعی" است و این دقیقاً همان شیوه ای است که خون آشام هایش دنیای اطراف خود را تجربه می کنند. لوئیز پس از تولد خود به عنوان خون آشام ، چنین می گوید: "انگار فقط برای اولین بار فقط توانسته ام رنگ ها و اشکال را ببینم. من آنقدر با دکمه های کت سیاه Lestat شیفته شده بودم که مدتها به هیچ چیز دیگری نگاه نمی کردم. "

نمی توانم کمک کنم اما نمی توانم تصاویر را روی تلفن خود بگیرم. عکس ها البته عدالت را رعایت نکردند ، اما شما هنوز هم می توانستید رنگی از رنگین کمان رنگ ها و بازی ظریف نور در میان تیغه های بلند چمن را درک کنید.

من اکنون به آن عکس ها نگاه می کنم و آنها مجموعه ای از تصاویر یک مزرعه قهوه ای هستند.

 

جنبه گزارش نشده از اختلال دو قطبی


در یک مطالعه در سال 2017 در مجله روانپزشکی آمریکا ، دکتر گوردون پارکر و همکارانش تخمین زده اند که 82٪ از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی در یک دوره هیپومانیک / شیدایی دچار تغییر در یک یا چند حس اصلی خود می شوند. تغییرات حسی در طول یک دوره افسردگی دو قطبی نیز بسیار شایع است ، که در حدود 65٪ از افراد دو قطبی رخ می دهد.

محققان متذکر شدند که ، با توجه به شایع بودن این پدیده ، عجیب است که در ادبیات تحقیقات دو قطبی موارد بیشتری در مورد آن گزارش نشده است. آنها در ادامه به نظریه پردازی پرداختند:

از آنجا که بیماران بندرت در مورد چنین برداشتهایی داوطلبانه اظهارنظر می کنند ، آیا این نگرانی دارند که گزارش دادن آنها به عنوان اثبات روان پریشی مورد قضاوت قرار گیرد (و آیا واقعاً این اتفاق می افتد؟) ، یا آیا آنها فقط آنها را به عنوان همبسته وضعیت خلقی خود می دانند؟

من به عنوان کسی که دو قطبی دارم ، می توانم به اولی بگویم "بله". یادم می آید که در اتاق های غربالگری پزشکی نشسته بودم و به س intakeالات مربوط به مصرف غذا پاسخ می دادم و فکر می کردم که از ترس اینکه برچسب روانپریشی یا حتی اسکیزوفرنیک نشسته باشم ، باید درمورد آنچه که فکر می کنم و احساس می کنم اشتراک بگذارم.

محققان توضیح دادند که چگونه ، در میان آن افراد دو قطبی که در حین حالت های هیپومانیک / شیدایی تغییر حسی را تجربه کرده اند ، اکثریت قریب به اتفاق حواس افزایش یافته را گزارش کرده اند.

رنگها روشن تر و سرزنده تر و دید تیزتر بود. به نظر می رسید که شنوایی تقویت بیشتر ، وضوح بهتر یا توانایی بهتری برای شنیدن صداهای زیرآستانه دارد. برای بویایی از اصطلاحاتی مانند "شدید تر" ، "واضح تر" ، "قوی تر" و "تیزتر" استفاده می شود. طعم و مزه به عنوان قوی تر یا افزایش یافته توصیف شد. لمس تمایل به افزایش حساسیت یا افزایش حساسیت دارد ، از جمله برخی از آنها که گزارش کرده اند نمی توانند لباس های "خارش دار" بپوشند.

 

  • amirreza asadi
  • ۰
  • ۰

جنبه طلاق

بدون شک در این باره - طلاق می تواند برای کودکان ویرانگر باشد ، و این یک نمونه مخدوش از یک رابطه سالم است. اما بسیاری از فرزندان طلاق نه تنها به خوبی با فروپاشی خانواده سازگار می شوند ، بلکه در پی آنها روابط پررونقی را ایجاد می کنند. من با 28 دانشجوی دانشگاه مصاحبه کردم تا ببینم طلاق والدین آنها چگونه زندگی عاشقانه آنها را تحت تأثیر قرار می دهد ، و متوجه شدم که آنها به همان اندازه به سه گروه تقسیم شده اند: "مدل سازها" تمایل به کپی کردن رفتارهای ناکارآمد آنها در ازدواج والدین خود دارند ، که باعث ایجاد تعارض در روابط خودشان می شود ."مبارزان" در مورد اعتماد به دیگران محتاط بودند و در مورد انتظارات از یک شریک مطمئن نبودند. اما گروه دیگری از دانش آموزان ، "آشتی کنندگان" فعالانه تلاش می کردند تا از مشکلات والدین خود بیاموزند و بنابراین روابط بعدی موفقیت آمیزتری داشتند. دانش آموزان گروه به نوع ارتباطی که با والدین خود داشتند ، پس از طلاق ، بستگی داشتند. مدل سازها نسبتاً خوبی با والدین خود داشتند ، اما بینش محدودی در مورد مشکلات والدین خود نداشتند. مبارزان پس از جدایی از والدین خود فاصله گرفتند و از حمایت عاطفی اندک و پیام های مبهم از آنها برخوردار شدند.در نتیجه ، آنها از اینکه می توانند در زندگی عاشقانه خود چه رفتارهایی را تقلید کنند ، مطمئن نبودند. با این حال ، آشتی کنندگان با والدین خود که احتمال ازدواج مجدد مجدد آنها نیز بیشتر است ، نزدیک بودند. این مثال مثبت باعث آشتی جویان در مورد زندگی عاشقانه آنها شده و به آنها کمک می کند تا با شرکای عاشقانه ارتباط برقرار کنند. طلاق می تواند توانایی بچه ها در برقراری روابط موفق را تقویت کند ، اما تنها در صورتی که والدین آنها در طول این مصیبت - و بعد از آن - حمایت کنند. والدین باید معضلات زناشویی خود را برای فرزندان خود توضیح دهند تا آنها را از مشکلات دیگری که ممکن است تکرار کنند آگاه کنند. در پایان ، ارتباط خوب می تواند از تکرار تاریخ عاشقانه جلوگیری کند.برای جلوگیری از طلاق میتوانید از مشاوره طلاق استفاده کنید.

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 

  • amirreza asadi
  • ۰
  • ۰

احتمالاً شما در مورد مفهوم روانشناختی تخلیه نفس خود شنیده اید. پس از اعمال کنترل بر انجام یک کار ، این تئوری می گوید ، شما دیگر قادر به استفاده از کنترل خود برای کارهای دیگر نیستید ، حتی در حوزه دیگری از زندگی خود. اگر تمام روز برای مقاومت در برابر خوردن شکلات تلاش کرده اید زیرا رژیم دارید ، عصر همان روز در مقابل کنترل خودپذیری آسیب پذیرتر هستید.

این یک ایده تحریک آمیز است و به سرعت از بین می رود زیرا بسیار شهودی است. چه کسی تجربه این را نداشته است که بخواهد بعد از یک روز سخت به جای رفتن به باشگاه ورزشی یا دویدن راحت روی کاناپه بیفتد؟ اما مشکل اینجاست: دانشمندان نتوانسته اند پشتیبانی مداومی از آن در داده ها پیدا کنند. علیرغم احساس آن در بعضی مواقع ، یک مطالعه جدید جذاب نشان می دهد که انگیزه به سادگی مانند سوخت درون مخزن تمام نمی شود.

انگیزه یک منبع محدود نیست. تحقیقات در مورد کاهش منیت نشان می دهد که انگیزه ممکن است در عوض ، تقریباً کاملاً ذهنی باشد.

ظهور و سقوط تحلیل منیت نیز فاجعه بزرگتری از روانشناسی مدرن را نشان می دهد. ما چنان در تعقیب ویژگیهای دمدمی مزاج رفتار انسان وسواس پیدا کرده ایم که س thatالات بزرگ را از دست داده ایم. وقتی در مورد موضوعی مانند انگیزه هنوز چیزهای زیادی برای کشف وجود دارد ، وقتی مسیر باریکی را که دیگران تعیین می کنند دنبال می کنیم ، نه اینکه در مسیری جدید به فضای گسترده کشف نشده بپردازیم ، به ما ضرر می رسانیم.

از زمان انتشار مقاله کلاسیک ، "کمی تخریب نفس: آیا خود فعال یک منبع محدود است" کاملاً کمی نوشته شده است. توسط Roy Baumeister و همکارانش در سال 1998. این مقاله بیش از 6200 بار نقل قول شده است و موضوع ده ها تحلیل متا است. در سال 2015 حدود 300 آزمایش تخلیه نفس در بیش از 140 مقاله منتشر شده مشخص شد. روانشناسان به سراغ این ایده رفتند و ساعتهای بی شماری را برای آزمایش آن هزینه کردند.

همه این کارها علی رغم شک و تردید در مورد اثر تخلیه نفس ، ادامه داشت. یکی از اولین خاطرات کنفرانس من صحبت با برخی دیگر از محققان کنترل خود در مورد چگونگی تلاش همه ما برای تکثیر تخریب نفس در آزمایشگاه هایمان بود و هیچ یک از ما نمی توانستیم. اولین شکست منتشر شده در تکرار اثر در سال 2004 منتشر شد. شک و تردیدها در گوشه کوچکی از جامعه علمی وجود داشت ، اما افراد خارج از آن حلقه دلیل کمی برای زیر سوال بردن تخریب منیت داشتند.

  • ۰
  • ۰

از 10 اختلال شخصیت مرزی (از جمله اختلال وسواس فکری عملی) اختلال شخصیت پارانوئید و اختلال شخصیت خودشیفته) اختلال شخصیت مرزی بیشترین تشخیص را دارد. حتی نام این اختلال به دلیل کلمه "حد" گیج کننده است که می تواند نشان دهنده خوب بودن نامه من باشد.

در ابتدا متخصصان اختلال شخصیت مرزی را مرز بین اختلالات روانی شدید (جنون) و اختلالات عصبی خفیف می دانستند و از آن به عنوان یک اختلال خاص یاد نمی کردند. از سال 1980 ، این اختلال صریحاً به عنوان یک بیماری روانی یا اختلال ذکر شده است. از آن زمان متخصصان بیشتر در شناسایی و درک آنها متمرکز شده اند. شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد بخشی از علت این اختلال ژنتیکی است و بخشی از آن در طول زندگی به دلیل تجارب استرس زا و ناراحت کننده ایجاد می شود ، اگرچه علت اصلی این اختلال هنوز از نظر علمی اثبات نشده است.

یک مددکار اجتماعی بالینی و عضو آکادمی شناخت درمانی در نیوجرسی معتقد است که بسیاری از بیماران مبتلا به BPD در کودکی نوعی ضربه شدید ، از دست دادن یا ترک آن را تجربه می کنند و سعی می کنند در بزرگسالی با آن کنار بیایند. برای جبران. با این حال ، بزرگ شدن در یک محیط رشد نامطلوب یا سابقه خانوادگی BPD لزوماً به معنای ابتلا به این اختلال نیست ، بلکه فقط به این معنی است که شما بیش از سایرین در معرض خطر هستید. .

آیا علائم هشدار دهنده ای وجود دارد؟

اختلال شخصیت مرزی یک بیماری بسیار جدی است که حدود 1.6 درصد از بزرگسالان در ایالات متحده را مبتلا می کند. این آمار ممکن است کم به نظر برسد ، اما مطمئناً کل جامعه آماری این اختلال را پوشش نمی دهد. تشخیص اختلال شخصیت مرزی بسیار دشوار است زیرا علائم این اختلال با برخی بیماری های روانی مانند افسردگی ، اختلال دو قطبی و اختلال شخصیت خودشیفته همپوشانی دارد. علاوه بر این ، اختلال شخصیت مرزی در طیف بسیار گسترده ای رخ می دهد. این شامل افرادی است که عملکرد بسیار محدودی دارند ، افرادی که از فعالیتهای روزمره خود دور می شوند و کسانی که بیش فعالی را تجربه می کنند. برخی از بیماران ممکن است در طول زندگی خود از این اختلال شخصیتی بی اطلاع باشند و هرگز نمی توانند مشکلات مرتبط با آن را کاهش دهند. اما در واقع نشانه هایی از تشخیص این اختلال وجود دارد. در اینجا برخی از نشانه های اختلال شخصیت مرزی آورده شده است.

1) عزت نفس پایین

همه ما در درون خود منتقد داریم ، اما افراد مبتلا به BPD در داخل با سو great ظن زیادی مبارزه می کنند. این افراد دارای عزت نفس بسیار بی ثبات هستند ، بنابراین برای تعریف خود بسیار به ستایش و تأیید خارج اعتماد می کنند. این بیماران احساس حقارت و ناقص بودن می کنند و ممکن است به دلیل عدم استقلال و اعتماد به نفس ، از اعمال و رفتارهای دیگران تقلید کنند تا این احساس را جبران کنند.

2) از فکر کردن در مورد آینده پرهیز کنید

کاملاً طبیعی است که کل زندگی خود را با جزئیات برنامه نویسی نکنید ، اما بیشتر افراد حداقل اهداف و آرزوهای کلی برای آینده خود دارند. افراد مبتلا به BPD معمولاً جهت گیری در آینده ندارند. معمولاً آنها تمایلی به آینده زندگی خود ندارند و برنامه ریزی خاصی برای کار و اهداف خود ندارند.

  • ۰
  • ۰

روانشناسی بستری در بیمارستان تعدادی از زوایای جالب را برای درک آنچه در هنگام بیماری اتفاق می افتد ، به ویژه اگر این افراد ثروتمند و مشهور باشند ، ارائه می دهد. در آخرین مورد جلب توجه عمومی ، بستری شدن رئیس جمهور دونالد ترامپ در بیمارستان برای درمان عوارض ناشی از COVID-19 بیانگر آنچه پزشکان برای دهه ها "سندرم VIP" نامیده اند ، است.

سرمقاله 1993 ژورنال Chest توسط دکتر A. Jay Block شرح حال سندرم VIP است ، که Block آن را به شرح زیر تعریف می کند: شخص بر تصمیمات مربوط به مراقبت های پزشکی تأثیر می گذارد »(ص. 989).

اولین بحث از این سندرم در ادبیات تحقیق ، به ترتیب ترور رئیس جمهور رونالد ریگان و پاپ ژان پل دوم در 1981 و 1980 بود. در آن زمان ، پزشکان در مورد واکنش پرسنل پزشکی "ستاره دار" که در صورت عدم احتیاط می توانند از نیاز به پایبندی به پروتکل های معمول پزشکی منحرف شوند ، بحث کردند.

هرچند که بلوک اشاره کرد ، تنها یک رهبر جهانی نیست که می تواند این واکنش را در مراکز پزشکی کلاس جهانی ایجاد کند. این سناریو می تواند حتی در "بیمارستان های ارجاع عالی" رخ دهد و فقط مقامات جزئی دولت را درگیر کند. اگر به شهر یا شهر خود فکر می کنید ، تصور کنید چه اتفاقی می افتد که شهردار یا حتی یک نماینده ایالت در اتاق اورژانس حاضر شود. پرسنل بیمارستان با عجله سعی خواهند کرد آن فرد برجسته محلی را در هر گروه از بیماران که قبلاً وجود دارد ، جلو بکشند.

این تمایل به ارائه خدمات فوری تنها بخشی از اتفاقاتی است که می تواند هنگام ورود یک دستگاه نورانی ، حتی محلی به یک مرکز درمانی رخ دهد. همانطور که بلوک یادداشت می کند ، پرسنل پزشکی ممکن است درمان خود را به گونه ای تغییر دهند که سعی کنند VIP را از درد یا پیامدهای احتمالی PR منفی در امان نگه دارند. در نتیجه ، آنها اقدامات پزشکی کمتری انجام می دهند ، به ویژه مواردی که ممکن است صدمه ببینند.

واکنش دوم در جهت مخالفتر درمان شدیدتر VIP است تا پزشکان "هر ناهنجاری کوچک را پیگیری کنند تا پزشک کاملتر و با صلاحیت تری به نظر برسند." سرانجام ، به نظر می رسد که همه اینها به اندازه کافی بد نیستند ، بازدیدکنندگان VIP از خانواده گرفته تا افراد مرتبط با افراد برجسته وجود دارند که می آیند و نظرات و دستورالعمل های خود را در مورد مراقبت از بیمار وارد می کنند.

تمام این توجهاتی که به بیمار VIP می شود می تواند چیزی را ایجاد کند که بلاک از آن به عنوان "انحراف از مراقبت های استاندارد [که] غالباً منجر به فاجعه های پیش بینی نشده" می شود. اگر این "انحرافات" با توجه به استانداردهای مراقبت توصیه شده باشد ، تمام بیماران این درمان ها را دریافت می کنند ، نه فقط افراد VIP ،

پس VIP در وسط همه اینها کجاست؟ بلوک معتقد است که این وضعیت نه چندان از بیمار بلکه از دیگران ناشی می شود - مدیران بیمارستان ، خانواده و دوستان مهم و مردم بیش از حد کنجکاو. به طور معمول ، Block اعلام می کند ، VIP به پزشکان با تقاضای درمان غیر معقول مراجعه نمی کند. با این حال ، اگر مشکل VIP باشد چطور؟ اینجا جایی است که ممکن است شخصیت بازی کند.

این ایده که شما شایسته برخورد ویژه ای هستید ، در قلب ویژگی شخصیتی خودشیفتگی است. علاوه بر این ، افراد دارای خودشیفتگی تمایل دارند بیماری و ناتوانی را ببینند ، زیرا به نوعی ظاهر آنها را قوی و قدرتمند می کنند. مقاله سال 2017 الیزابت کاسل و همکارانش از دانشگاه فلوریدا ، دو مطالعه موردی را ارائه داد که چالش های بالینی کار با بیماران مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفتگی تشخیص داده شده (NPD) را در محیط مراقبت های بهداشتی نشان می دهد.

  • ۰
  • ۰

کمک خوب

لیندا: سالها پیش ، من و چارلی برای عقب نشینی یک زوج با استفن و آندریا به بریتنبوش ، اورگان رفتیم. این در زمانی بود که می ترسیدم ازدواجم در حال مرگ باشد. چارلی خیلی کار می کرد ، هر هفته سه هفته از خانواده دور بود. بچه ها کم سن و سال بودند و برنامه چارلی باعث شد بیشتر اوقات به عنوان یک والد مجرد فعالیت کنم. دلم برای او بسیار تنگ شده بود و از این توافق خراب شده که ما می خواهیم فرزندان را با هم پدر و مادر کنیم در حالی که متقابلا از پیشرفت شغلی یکدیگر حمایت می کنیم ، عصبانی شدم.

مطالبی که در کارگاه آموزشی لوین ارائه می شد بسیار ارزشمند بود ، اما من از دیدن مسئله خاصی که باعث آزار من شده بود ناامید شدم ، بنابراین در وقت استراحت ناهار به آنها نزدیک شدیم و درخواست کردیم وقت خاصی داشته باشیم. استفان و آندریا درست نشستند و مقداری از وقت استراحت خود را فدا کردند تا با ما صحبت کنند.

فکر کردم دارم چارلی را می آورم تا درست شود. می دانستم که او از خواندن کتاب هایش به استفان احترام می گذارد. بنابراین ، من فکر کردم که اگر استفان گفت که باید خانواده را در اولویت حرفه خود قرار دهد ، چارلی ممکن است انتخاب دیگری داشته باشد. مطمئناً نتوانستم با درخواستهایم به او برسم تا در برنامه کار وسواسی او تجدید نظر کنم. در طول ملاقات با آنها ، توصیف کردم که چقدر از جدایی هایمان احساس وحشت می کنم. من استفان را دیدم که وقتی گفتم: "می خواهم او را کنار بگذارم" از این راه غافل شد.

انتظار من از اینکه چارلی بخاطر بی مسئولیتی نسبت به خانواده به دیوار میخ میخورد ، خنثی شد. در کمال تعجب ، این من بودم که به دیوار میخکوب شدم. استفان در پاسخ گفت: "به نظر می رسد شما به آنچه در زندگی خود تصور می کنید ازدواج چگونه است پیوستید. من فکر می کنم برخی از اعمال عدم دلبستگی به شما کمک می کند. " سپس Ondrea در مورد قدرت مراقبه بخشش صحبت کرد ، چارلی را بخاطر اینکه شوهر کامل نبوده است ببخشد و خودم را بخاطر اینکه مادر و همسر کاملی نبودم ببخشد. آخرین چیزی که انتظار داشتم فراخوانی شدن روی فرش بود ، وقتی چارلی در ذهن من بود ، طرف مقصر. من می خواهم مثل این حرف را بشنوم به نظر می رسید چارلی از صحبت های آنها خوشحال شده است. منتظر شدم تا با او مقابله کنند ، اما هرگز این اتفاق نیفتاد. اگرچه شوکه شده بودم ، اما بخشی از من هم بود که خیالم از کار من راحت بود. حداقل اکنون من فهمیدم که برای کمک به ترمیم ازدواج خود چه کاری می توانم انجام دهم.

وقتی ما داشتیم از ساحل به سمت اورگان می رفتیم چهارده ساعت طول کشید. با آمدن به خانه ، فقط دوازده نفر طول کشید. به نظر می رسید که در این آخر هفته تحول آفرین ، بار سنگینی از کینه و عصبانیت صحیح را که سالها داشتم حمل می کردم ، انداختم.

رفتن به این کارگاه لحظه ای اساسی در زندگی من بود. من تعهد دادم که یک کلاس کلاسهای یک ساله را یاد بگیرم که یک تمرین ذهن آگاهی را یاد بگیرم. من خودم را نظم دادم تا توجه خود را از کاری که چارلی انجام می داد یا نمی کرد ، جلب کنم و خودم را در مورد عدم دلبستگی ، انجام عکس از چگونگی ازدواج و انجام بخشش ، کنار بگذارم. ورودی که از این دو مجری قابل اعتماد گرفتم کار متمرکز را به من داد تا بتوانم خودم انجام دهم.

من می لرزم و فکر می کنم چه اتفاقی ممکن است برای ازدواج ما بیفتد بدون دخالت آنها. پس از کارگاه اورگان ، چارلی یک سال دیگر به کار در این شرکت ادامه داد. اما آن سال گذشته که او برنامه تقاضای خود را انجام داد برای ما چندان وحشتناک نبود ، زیرا من با سخت کوشی کار خود را می کردم تا او و خودم را ببخشم و جادارتر بودن را تمرین کنم تا حداقل در زمان کمی که با هم بودیم ، لذت ببریم یکدیگر. من همیشه از استفان و آندریا بخاطر سخاوتشان برای نشستن با ما وقتی در یک شبکه دردناک قرار داشتیم و به دلیل خرد عملی شان سپاسگزارم. من و چارلی زندگی می کردیم تا داستان را تعریف کنیم ، و آنقدر که از Levine’s یاد گرفتیم کار ما را افزایش داده است ، و من بخاطر تأثیر پویای آنها در کار من و زندگی ام ، با عمیق ترین قدردانی زندگی می کنم.

 منبع : https://www.psychologytoday.com

  • amirreza asadi
  • ۰
  • ۰

من 21 سال در ارتش بوده ام و برای نهمین حرکت خود آماده می شوم. به نظر می رسد زمان خوبی برای صحبت در مورد استرس و اضطراب ناشی از حرکت است ، البته به این دلیل که ممکن است دچار آن نشوم.

با این حال ، اگر ارتش هیچ چیز دیگری برای من ایجاد نکرده است ، من یک طرفدار محرک هستم. در حالی که درست است که من در حرکت بسیار موفق شده ام ، از تدارکات آن متنفرم و از هر حرکتی وحشت دارم. ملاقات با افراد جدید ، بدست آوردن شغل جدید و رفتن به مکانهای جدید شگفت انگیز است ، اما انجام انتقال همه وسایل خود و برقراری مجدد مجدد همه چیز در انتهای دیگر ، هیجان را از بین می برد.

یک درس مهم که من آموخته ام این است که بسیاری از استرس ها و اضطراب ها را می توان از طریق برنامه ریزی پیش رو و آماده سازی کنترل کرد. به عبارت دیگر ، آنچه را که می توانید زود کنترل کنید. استرس به میزان قابل توجهی کاهش می یابد و فرد آینده شما برای مدیریت موفقیت آمیز حرکت با کمترین دردسر تنظیم می شود.

قبل از حرکت

بیایید با صحبت در مورد اینکه چه کاری قبل از حرکت باید انجام دهیم شروع می کنیم و اولین قانون اساسی حرکت را برجسته می کنیم: هر چقدر چیزهای کمتری داشته باشید ، جابجایی آنها راحت تر و ارزان تر است. به طور کلی ، شسته و رفته کردن دارای مزایای بهداشت روانشناختی است و عمل کوچک سازی می تواند آزاد کننده باشد.

6 ماه از یک حرکت بیرون کشوها ، کابینت ها و کمد ها را شروع کنید. این از یک دیوانه پر از اضطراب جلوگیری می کند تا همه کارها را قبل از حرکت انجام دهد و تصمیم گیری آگاهانه درباره کارهایی که باید با اشیا individual منفرد انجام شود را فراهم می کند. وقت بگذارید و چیزهایی را به سطل زباله بیفزایید ، چیزهایی اهدا کنید و چیزهایی بفروشید. و مهمتر از همه ، چیزهای جدید را کسب نکنید! از خود بپرسید: آیا من این موضوع را به اندازه کافی دوست دارم / به آن نیاز دارم؟ پاسخ معمولاً منفی خواهد بود. نازک کردن وسایل خود به خوبی قبل از حرکت تنها قدرتمندترین کاری است که می توانید برای سهولت زندگی در حین حرکت انجام دهید و به شما در طول مسیر قدرت می بخشد.

با همین نور ، آیا شما به یک کاناپه جدید یا تلویزیون نیاز دارید؟ قبل از جابجایی هرگز مبلمان جدید خریداری نکنید. صبر کنید تا به مکان جدید بروید و یک مبلمان یا لوازم خانگی خریداری کنید. با این کار ورود به خانه در شرایط عالی تضمین می شود.

چند ماه قبل از حرکت "غذا خوردن" را ادامه دهید ، به این معنی که تمام غذاهایی که دارید استفاده کنید. (ممکن است از برخی از ترکیبات عالی آشپزی که قبلاً به دلیل نیاز به استفاده از آنچه در دست داشتید ، در نظر نگرفته اید ، شگفت زده شوید.) این از هدر رفتن جلوگیری می کند ، زیرا شما نمی توانید فسادپذیر را حرکت دهید ، و واقعاً می خواهم وقت ارزنده ای را برای انتقال جعبه های قدیمی ماکارونی یا سبزیجات کنسرو شده صرف کنیم.

قبل از حرکت از وسایل خود عکس بگیرید تا در صورت وقوع خسارت را اثبات کنید. (حتماً روی عکس ها مهر و موم داشته باشید.) چیزی در حدود یک سوم حرکات من آسیب دیده است. در آخرین حرکت من ، تمام سایه های لامپ من خرد شد ، که اگرچه جزئی بود ، آزار دهنده بود ، اما من همچنین به اثاثیه من آسیب زیادی وارد کرده ام. مطمئن شوید که وسایل خود را قبل از جابجایی مستند کرده اید تا هیچ اختلاف دعوایی وجود نداشته باشد. (اگر رسیدهای خرید اصلی خود را نگه داشته اید ، حتی بهتر است.)

با اجازه نگذاشتن به یک شرکت در حال انتقال ، اشیا valu با ارزش و اوراق بهادار خود را منتقل کنید ، از مشکلات عمده خودداری کنید. آن ها را با خود حمل کنید یا در جایی قفل کنید تا بعداً بازیابی شود.

مایعات را بسته بندی نکنید. بله ، از دست دادن 50-100 دلار در لوازم تمیز کردن بدون استفاده ، روغن زیتون مورد علاقه خود و غیره بدبو می شود ، اما شما به یک بطری پاک کننده آشپزخانه ریخته شده که یک مبلمان را در حمل و نقل خراب می کند ، نیازی ندارد.

در آخر ، اطمینان حاصل کنید که خانه یا آپارتمان جدید شما در انتهای دیگر آماده است. تمیز است؟ آیا برق روشن است؟ آیا سقف توسط طوفان سالی تخریب شد؟ آیا همسایه تصمیم گرفته است که قطعات ماشین خود را در حیاط جدید شما ذخیره کند؟ شما ایده می گیرید اطمینان حاصل کنید که همه چیز برای ورود شما آماده است.

حرکت

دومین قاعده اصلی حرکت این است: از حرکت دهنده های خود مراقبت کنید. آب ، نوشابه و تنقلات آماده داشته باشید ، دسترسی آسان به حمام را فراهم کنید ، دمای خانه را راحت نگه دارید و آنها را به خوبی نوک بزنید. شما به معنای واقعی کلمه تمام دارایی دنیوی خود را به آنها می سپارید!

اگرچه مراقبت از محرکهای شما در درجه اول اهمیت قرار دارد ، اما متأسفانه درست است که همه محرکها به یک شکل ساخته نشده اند. هنگام جابجایی وسایل چند نفر از دوستان یا اعضای خانواده را با خود داشته باشید. هدف حرکت کنندگان این است که شما را در سریعترین زمان ممکن آماده کنند. تاریخچه داستان هایی از بسته بندی بی رویه ، از جمله سطل های آشغال کامل ، و همچنین رفتارهای بی پروا با وسایل شخصی ، مانند پرتاب جعبه ها از پله ها یا دزدکی گذاشتن وسایل به سطل زباله ای را که شکسته بودند ، ارائه می دهد. من یکبار یک حرکت کاملا مست داشتم. در هنگام بسته بندی وسایل خود به بیش از یک مجموعه چشم نیاز دارید (و در صورت مواجه شدن با وضعیت نامناسب مطمئن شوید که شماره تلفن ناظر تحرک را داشته باشید).

قبل از اینکه محرک ها ظاهر شوند ، هر چیزی را که نمی خواهید منتقل شود یا در وسیله نقلیه خود یا در یک اتاق بسته و دارای علائم مشخص قرار دهید تا بسته بندی نکند.

حتما جعبه ها را علامت گذاری کنید تا بتوانند دقیقاً در اتاقهایی که در انتهای آن قرار دارند قرار بگیرند تا بسته بندی راحت تری انجام شود.

اگر می توانید یک حرکت خونه به خونه انجام دهید. این حرکتی است که در آنجا بسته بندی می شوید و وسایلتان مستقیماً به مکان جدید منتقل می شوند. این امر از بارگیری وسایل شما در انبار و بارگیری مجدد دوباره در کامیون جلوگیری می کند و کمترین فرصت را برای خسارت فراهم می کند.

حداقل استرس زا و موفق ترین حرکت حرکتی است که در آن حداکثر برنامه ریزی و آمادگی و سپس توجه و درگیری زیاد در روز بسته بندی واقعی وجود داشته باشد. هیچ چیز نمی تواند حرکتی بدون استرس ایجاد کند اما شما می توانید با در اختیار گرفتن کنترل آنچه می توانید زندگی خود را بسیار آسان کنید.

  • amirreza asadi
  • ۰
  • ۰

برای من ، اولین قدم زیر سوال بردن همبستگی فرهنگ ما در زمینه موفقیت (عملکرد خوب) با رقابت (شکست دیگران) بود. فقط وقتی فهمیدیم که ایده اول در ایده دوم فروپاشیده است ، می توان فهمید که تنظیم چیزها غیر ضروری و غیر منطقی است - در محل کار ، مدرسه ، بازی - به طوری که یک نفر برای اینکه دیگری بتواند شکست بخورد موفق شدن

در واقع ، دانشمندان خاطرنشان می کنند که ایدئولوژی حمایت از این چیدمان فقط یک تعصب فرهنگی است: افرادی که برای پیروزی در پرستش بزرگ نشده اند بهتر می توانند بفهمند که رقابت در واقع همه افراد - حتی برندگان - را از انجام بهترین تلاش باز می دارد.

اما تنها زمانی بود که شروع به حفاری عمیق تر کردم ، چیز دیگری راجع به برداشت ما از نظر فرهنگی (و درنهایت ضد نتیجه) از دستاورد کشف کردم: مسئله فقط این نیست که ما آن را به اجبار پیروزی بر دیگران تقلیل می دهیم. این همچنین تابعی از تعهد ما به فردگرایی است. و طبق یک مطالعه جدید (که در یک لحظه توصیف می کنم) قیمت عملی این تعهد ممکن است برای برخی از ما تندتر از دیگران باشد.

در آمریکا ، افراد تقریباً همیشه مرجع تفکر درباره موفقیت ، اخلاق ، نحوه آموزش کودکان و آنچه بزرگسالی را تعریف می کند ، هستند. این در مورد من است ، نه ما. همانطور که اخیراً استدلال کردم ، خودخواهی حیرت انگیز افرادی که از ماسک زدن یا محدود کردن فعالیتهای خود در طی یک اپیدمی امتناع می ورزند - "آزادی" خود را برای انجام هر کاری که بخواهند بالاتر از احساس مسئولیت در قبال (چه رسد به نگرانی در مورد) رفاه دیگران - در واقع فقط یک نسخه تقویت شده از کل فرهنگ ما است.

به محض توجه ، همه جا متوجه این نقش و نگار می شوید. این حرف را می شنوید که به ما می گویند مشخصه بلوغ - شاخص اصلی رشد سالم برای بزرگسالان - خودکفایی است. (نتیجه این امر این است که مادران و پدرانی که به وابستگی متقابل فرزندان خود ، نه فقط استقلال آنها اهمیت می دهند ، اغلب به "فرزندپروری هلی کوپتر" متهم می شوند).

وقتی معلمان خوش فکر در مورد تهیه "داربست" برای دانش آموزان صحبت می کنند ، این حرف را می شنوید ، یعنی پشتیبانی موقت از آنچه بچه ها هنوز نمی توانند انجام دهند ، اما به زودی انتظار می رود که کاملاً به تنهایی انجام شود. باز هم این امر امری بدیهی تلقی می شود که ادامه اعتماد به دیگران امری قابل قدمت است. (و اگر اینطور نیست ، گاهی اوقات کمک دیگری به یک همکلاسی ارائه می شود - یا از او کمک می گیریم) نام دیگری می گذارند: "تقلب".)

اکثر ما بیش از ماهی که از قرار گرفتن در آب آگاه است ، از جهان بینی فردگرایانه ای که به ما شکل می دهد و فرهنگ خود را تعریف می کند ، آگاهی نداریم. این زمینه ای است که در آن می توان فهمید که چگونه درس اصلی در مدارس آمریکایی ، همانطور که فیلیپ جکسون به یادآوری می کند ، "چگونه در میان جمعیت تنها بمانیم" است. یادگیری به عنوان یک فعالیت برای افراد فاقد مجزا در نظر گرفته می شود ، نه برای یک جامعه. یکی از معلمان دبستان من بوق می زد ، "چشم به کاغذ خودت! من می خواهم ببینم چه کاری می توانی انجام دهی ، نه اینکه همسایه ات چه کاری می تواند انجام دهد!" این اطلاعیه که با تمام متفکرانه عطسه از او صادر شد ، بیشتر من را در آن زمان به دلیل کاربرد ساختگی کلمه همسایه آزار می داد. بعداً فهمیدم که چگونه کل وضعیت بد تصور شده است. یک دانش آموز زودرس ممکن است به آن معلم متوسل شده باشد و گفته باشد ، "بنابراین شما می خواهید ببینید که وقتی من از منابع و حمایت اجتماعی محروم می شوم که مشخصه بهترین محیط های عملکرد واقعی دنیاست ، چه اتفاقی می افتد؟ Geez ، چرا شما می خواهم ببینم من و همسایگانم چقدر می توانیم با هم کار کنیم؟ "

 

حدود 20 سال پیش دوره ای از احساس 45 دقیقه وجود داشت که طی آن چند ایالت ارزیابی های معتبر را به عنوان جایگزین آزمون های استاندارد پر از حباب آزمایش کردند. به عنوان مثال آزمون MSPAP مریلند شامل پروژه های گروهی بود. خوشه های کودکان با هم آزمایش های علمی را انجام می دهند و به ارزیابی کنندگان اجازه می دهد مهارت خود را در درک و بکارگیری اصول علمی بسنجند. به اندازه کافی چشمگیر خواهد بود که این ارزیابی ها از توانایی کودکان برای فکر کردن و نه فقط از حفظ کردن بهره می برد. اما یادگیری - و در نتیجه روند اثبات این یادگیری - نیز به عنوان نه تنها فعال بلکه تعاملی نیز مورد توجه قرار گرفت. تصور کنید.

البته ، آن چند چشمک چشم انداز روشن فکرانه در مورد ارزیابی از سیاست گذاران مدتهاست که از بین رفته است. و از آنجا که آزمون های استاندارد ، به ویژه آزمون هایی که میزان بالایی در آن متصل است ، تمایل به هدایت آموزش دارند ، بنابراین انتخاب دانش آموزان فقط به صورت فردی ، که حتی تعداد کمی از ما در مورد آن به عنوان گزینه فکر می کنیم ، به اطمینان از رویکرد فردگرایانه در آموزش کمک می کند. قدرت های موجود می خواهند فقط آنچه می توانید بدون همسایگان انجام دهید را مشاهده کنند.

چه ماموت فرصتی را از دست داد. ارزش تحقیقات دهه ها نشان دهنده مزایای یادگیری مشارکتی (CL) است - ترتیبی که در آن دانش آموزان در هر سنی و تقریباً در همه موضوعات با هم ، به صورت دوتایی یا گروههای کوچک مشخص می شوند. 1 CL فقط تقسیم بچه ها به تیم ها ؛ این امر در مورد ایجاد "وابستگی متقابل مثبت" است ، به این معنی که تکالیف به گونه ای ساخته می شوند که همکاری فعال را تقویت کنند.

تحقیقات بیش از 40 سال گذشته نشان می دهد که CL با ساختار دقیق ، از انواع مختلفی به طور مداوم سودمند است: خودپنداره سالم ، تعامل اجتماعی بهتر (و دیدگاه های مطلوب تر از همسالان از نژادهای مختلف قومی و سطح توانایی) ، نگرش های مثبت تر در مورد یادگیری (و درباره موضوعات خاص) ، و دستاوردهای بالاتر (درک مطلب ، خلاقیت ، استراتژی های حل مسئله ، و - آخرین و همچنین کمترین موارد - یادآوری واقعیت ها).

 

دیوید جانسون ، روانشناس اجتماعی ، بسیاری از این مطالعات را با همکاری برادرش راجر انجام داد و حتی کارهای بیشتری را که توسط محققان دیگر انجام شد ، بررسی کرد. خلاصه آنها: "همکاری با یکدیگر برای دستیابی به یک هدف مشترک ، موفقیت بالاتر و بهره وری بیشتر از کار در تنهایی را به دست می آورد ، با تحقیقات کافی به اندازه کافی تأیید می شود که به عنوان یکی از قوی ترین اصول روانشناسی اجتماعی و سازمانی است." (اتفاقاً من عنوان این مقاله را از یکی از شعارهای محبوب جانسون ها وام گرفتم.)

به ویژه CL نه تنها به این دلیل که دانش آموزان می توانند استعدادها و منابع خود را به اشتراک بگذارند ، بلکه همچنین به این دلیل که آنها را تشویق می کنند تا تفکر خود را توضیح دهند و ایده های یکدیگر را به چالش بکشند و بر اساس آنها کار کنند ، بسیار قدرتمند هستند. استدلال با کیفیت بالاتر از فرآیند در نظر گرفتن دیدگاه های دیگران پدیدار می شود. کسانی که به حال خود رها شده اند ، همه این مزایا را از دست می دهند.

و با این وجود بیشتر اوقات بچه ها خودشان هستند. آنها طوری ساخته شده اند که پشت میزهای جداگانه بنشینند ، گویی در جزایر خصوصی هستند و اینکه قرار است هرکدام مسئول وظایف و رفتارهای خود باشند ، به این معنی است که هرکدام (در بهترین حالت) برای یادگیری دیگران بی اهمیت هستند. (در بدترین حالت ، آنها در برابر یکدیگر قرار می گیرند ، به این معنی که همکلاسی های آنها به عنوان موانعی برای موفقیت آنها ایجاد شده اند.) بارها و بارها ، باید یادآوری کنیم که این اخلاق ، که در درک ما از مفاهیم مانند موفقیت پخته شده و عدالت و بلوغ یک واقعیت زندگی نیست. در بیشتر انسانها نیز مشترک نیست.

در حقیقت ، حتی در یک فرهنگ واحد مانند فرهنگ ما ممکن است شاهد اختلافات طبقاتی باشیم. هشدارهای گسترده ای را در مورد والدین هلی کوپتر در نظر بگیرید که ، همانطور که اشاره کردم ، ریشه در یک اخلاق فردگرایانه دارد: یک بزرگسال جوان موفق در درجه اول به عنوان کسی دیده می شود که می تواند به تنهایی این کار را انجام دهد. یک سری جذاب از مطالعات منتشر شده در سال 2012 توسط یک تیم تحقیقاتی چند دانشگاهی نشان داد که "هنجارهای فرهنگی عمدتا طبقه متوسط ​​استقلال که در بسیاری از کالج ها و دانشگاه های آمریکا نهادینه شده است" به ویژه برای بزرگسالان جوان که اولین در خانواده ها برای شرکت در دانشگاه. این هنجارها "با هنجارهای نسبتاً وابسته ای که بسیاری از دانشجویان نسل اول به طور مرتب در متن طبقه کارگر محلی خود قبل از دانشگاه در معرض آن هستند مطابقت ندارد." و نتیجه این عدم تطابق ایجاد یک نقطه ضعف علمی پنهان برای این دانش آموزان است ، که بر عملکرد آنها تأثیر سو می گذارد.

با توجه به انتظارات از خودکفایی که در موسسات ما نفوذ می کند - "یاد بگیرید برای خودتان کار کنید" - ارتباط با والدین ، ​​حمایت از آنها و حتی شاید مداخلات آنها برای کمک به دانش آموزان در دوام و موفقیت در یک محیط چالش برانگیز بسیار مهمتر می شود. تقریرهای ناخوشایند والدین برای هلی کوپتر که در هر صورت ساده انگارانه و نگران کننده هستند ، مخصوصاً وقتی که به تفاوت دانش آموزان و سوابق آنها توجه نشود ، تأسف آور هستند.

و این ما را به یک مطالعه کاملاً جدید سوق می دهد که فقط چنین تفاوتهایی را در زمینه عملکرد کلاس در نظر گرفته است. محققان با استناد به تحقیقات قبلی نشان دادند که افرادی که تحصیلات کمتری دارند اغلب بیشتر از کسانی که دارای مدرک دانشگاهی هستند خود را "مرتبط با دیگران و زمینه های اجتماعی" می دانند ، محققان دریافتند دانشجویانی از طبقه کارگر که در یک دوره خاص دانشگاهی ثبت نام کرده بودند هنگام کار مشترک بهتر از کار در تنهایی است - به شرطی که آنها حداقل با یک دانشجوی طبقه کارگر در گروه باشند. یک مطالعه پیگیری نشان داد که همکاری در واقع به چنین دانش آموزانی کمک می کند تا عملکرد بهتری نسبت به دانشجویان طبقه متوسط ​​داشته باشند.

من به برخی سوings ظن ها در مورد نتیجه گیری طبقاتی که از این مطالعات به دست آمده است ، در نتیجه روش محدود محققان برای تعریف طبقه (و همچنین به این دلیل که نمونه "طبقه کارگر" به دلیل حضور در یک دانشگاه نخبه تا حدودی غیر معمول بود) اعتراف می کنم. اما نکته بزرگتر این است که فکر کردن درمورد دستاورد کاملاً فردگرایانه منطقی نیست ، همانطور که در مدارس ، محل کار و جامعه به طور کلی این کار را می کنیم. کنار آمدن با وظایف - به ویژه نه فقط برای افرادی که از قبل مستعد وابستگی متقابل هستند - معمولاً بسیار مفیدتر است.

ما نه تنها باید فرصت هایی را برای یادگیری و کار مشترک فراهم کنیم ، بلکه باید ایده کامل موفقیت را بازتاب دهند تا موفقیت جمعی را منعکس کند.

 

منبع :https://drtaranehmoazeni.com/%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%81%D8%B1%D8%AF%DB%8C/

 

  • amirreza asadi
  • ۰
  • ۰

فرزندپروری با هلیکوپتر اصطلاح دیگری برای والدینی بیش از حد است که برای بسیاری از ما این امر عادی شده است. والدین بیش از حد یک مشکل است زیرا این بدان معناست که والدین با انجام کارهای بیش از حد برای کودک در رشد طبیعی کودک دخالت می کنند. بیشتر تحقیقات در مورد این موضوع بر تأثیر منفی کودکان ، از جمله مشکلات بهداشت روان و سو substance مصرف مواد در بزرگسالی متمرکز شده است. اما چه عاملی باعث می شود والدین والدین بالگرد شوند؟ طبق مقاله جدید ، کمال گرایان بیشتر از فرزندانشان والدین می گیرند.

وی گفت: "تمام تحقیقات انجام شده تاکنون در مورد والدین یا والدین بیش از حد بالگردها بر روی نتایج حاصل از کودکان و نوجوانانی که دریافت کننده والدین بیش از حد هستند ، متمرکز شده است و هیچ کسی در وهله اول کسی را بررسی نکرده است." کریس سگرین ، محقق دانشگاه آریزونا در یک اطلاعیه مطبوعاتی. "ما فکر می کنیم دانستن بیشتر در مورد انگیزه های والدین پیامدهای مهمی در درک آنچه برای فرزندان اتفاق می افتد دارد."

سگرین در تحقیقات قبلی خود قبلاً دریافته بود که والدین مضطرب بیشتر احتمال دارد که بیش از حد والدین شوند. به این دلیل که والدین مضطرب سعی می کنند از خطرات فرزندان خود جلوگیری کنند. بعضی اوقات آنها در زندگی خود اشتباهاتی مرتکب شده اند و دوست دارند فرزندانشان را از همین طریق دریغ کنند. اما رفتن از والدین مضطرب به پرورشی بیش از حد به معنای عبور از خط دخالت در رشد کودک است و سگرین معتقد نیست که چنین اتفاقی بیفتد. از نظر او ، والدین مضطرب به سادگی "یکی از مواد تشکیل دهنده خورشت بیش از حد والدین" است.

 

والدین طوفان اضطراب هستند

والدین در فرهنگ انتقاد مداوم زندگی می کنند که برای اضطراب تقریباً به عنوان یک وظیفه اخلاقی ارزش قائل است. این یک فرهنگ است که من آن را ShouldStorm می نامم و دائماً به والدین می گوید که اگر باید نگران بچه های خود باشند یا آنها را به اندازه کافی دوست ندارند اگر آنها تلاش کنند تا این حد نگران نباشند ، به والدین گفته می شود که در معرض خطر غفلت خطرناک قرار دارند. ShouldStorm می گوید ، این دنیای ترسناکی است که وجود دارد و شما باید نگران بچه های خود باشید.

اما یکی دیگر از ویژگی های اصلی فرهنگ ShouldStorm نحوه فشار آوردن به فرزندپروری کمال طلب است. والدین نه تنها باید در این امر دخیل باشند ، بلکه باید کاملاً کامل باشند. هر کاری والدین انجام می دهند باید کار درستی باشد ، زیرا والدینی که مرتکب اشتباه می شوند فقط ممکن است فرزندشان را مادام العمر به هم بریزند. در تلاش برای درست کردن آن و جلوگیری از خطر ، والدین گرفتار در ShouldStorm خطر واقعی را که در عوض می پذیرند از دست می دهند. این خطر از بین بردن پیشرفت طبیعی رشد کودک است.

با مشاهده این در عمل بالینی من ، معتبر بود که متوجه شدم این محققان همان پدیده را ذکر کرده اند. سگرین و همکارانش می خواستند ببینند که آیا کمال گرایی والدین در والدین بیش از حد اضطراب نقش دارد یا خیر.

کمال گرایان به احتمال زیاد بیش از حد والدین می شوند

برای اهداف مطالعه ، نویسندگان کمال گرایی را به عنوان تمایل روانی برای موفقیت در رسیدن به موفقیت و دریافت ستایش برای آن تعریف کردند. و این مسئله در مورد والدین مطرح می شود زیرا آنها می توانند بیش از حد والدین را درگیر کنند تا مطمئن شوند که نتایج مناسب برای فرزندانشان کامل است. بعلاوه ، والدین می توانند به راحتی احساس کنند که نحوه کار کودکشان در آنها تأثیر می گذارد و آنها دیوانه نیستند که چنین تصوری کنند. والدین هر روز در مورد ننگینی که نسبت به فرزندانشان تجربه می کنند ، برای کوچکترین چیزها به من می گویند.

هنوز هم ، برای کمال گراها شدت بیشتری دارد. سگرین گفت: "آنها می خواهند از طریق دستاوردهای فرزندان خود ناجوانمردانه زندگی کنند. آنها می خواهند فرزندان خود را در رسیدن به موفقیت ببینند زیرا این امر باعث زیبایی آنها می شود." "من نمی گویم که آنها به فرزندان خود اهمیتی نمی دهند. البته آنها این کار را می کنند. اما آنها ارزش موفقیت خود را با موفقیت فرزندانشان می سنجند. این معیاری است که آنها برای سنجش موفقیت خود به عنوان پدر و مادر استفاده می کنند."

این بدان معناست که والدین اجازه نمی دهند و اجازه می دهند فرزندانشان در صورت لزوم به خودمختاری متناسب با سن رشد کنند. سگرین توضیح داد ، در عوض ، آنها کارهایی را انجام می دهند که کودک به راحتی می تواند خود انجام دهد زیرا والدین باید نتیجه را کنترل کنند.

نویسندگان دو تحقیق انجام دادند که با هم در مجله Couple and Family Psychology: Research and Practice منتشر شد. اولین مطالعه 302 والدین از کودکان بزرگسال جوان را مورد بررسی قرار داد و والدین نظرسنجی کاملی درباره کمال گرایی و رفتارهای بیش از والدین داشتند. مطالعه دوم 290 جفت بزرگسال جوان و والدین آنها را مورد بررسی قرار داد. در این حالت ، والدین و فرزندان کم سن و سال آنها هر دو ارزیابی والدین هلی کوپتر ، والدین مضطرب و توجه مشروط والدین را انجام دادند.

نتایج مطالعه ارتباط قوی و سازگار بین کمال گرایی در والدین و رفتارهای بیش از والد بودن را نشان داد. هنگامی که والدین بیش از حد وجود داشت ، کودکان بزرگسال کوچک آن را درک کرده و گزارش کردند که در حال دریافت هلی کوپتر یا والدین مضطرب هستند. خبر خوب؟ کودکان بالغ میزان قابل توجهی از توجه مشروط والدین را گزارش نکردند.
مادران بیشتر والدین هلی کوپتر هستند

این مطالعه همچنین نشان داد که وقتی والد هلی کوپتر وجود دارد ، احتمال اینکه مادر باشد بیشتر از پدر است. سگرین سریعاً به این نکته اشاره کرد که پدرانی نیز هستند که والدین هلی کوپتر نیز هستند. فقط این است که مادران بیشتر مراقبت از کودکان را انجام می دهند.

"ما می دانیم که در فرهنگ ما ، چه خوب و چه بد ، زنان در نهایت مسئولیت های تربیت فرزندان بسیار بیشتر از مردان مبتلا می شوند ، بنابراین دلیل آن این است که با بالغ شدن و بزرگتر شدن کودک ، مادر به نوعی باقی می ماند با آن کار در هیئت مدیره ، "او گفت.

در واقع ، عدم حمایت کافی از تجربه مادران آمریکایی تنها می تواند احساس اضطراب مادران را افزایش دهد. روشی که ShouldStorm به مادران می گوید باید این کار را درست انجام دهند و سپس آنها را مورد انتقاد قرار می دهد در حالی که آنها برای مدیریت کار و خانه مادران را برای این کار سخت می کشند. فرزندپروری با هلی کوپتر احساس یک تنظیم فرهنگی می کند.

سگرین می خواهد مادران کمال گرا که والدین هلی کوپتری هستند ، ارزش خود را خارج از فرزندپروری تشخیص دهند. "من گاهی اوقات ، به ویژه در مادران ، می بینم که آنها کل جهان خود را" مادر "تعریف می کنند - نه همسر ، نه زن ، نه کارگر ، نه علاقه مند بلکه" مادر ". من فکر می کنم این مرزهای نامشخص بین والدین و کودک می تواند برای فضای روانی والدین مضر باشد. "

"ما به والدین احتیاج داریم تا بدانند که آنها برخی از عناصر زندگی خود را - چه شغل ، روابط شخصی ، سرگرمی هایشان - دارند که مستقل از نقش آنها به عنوان والدین است ، بنابراین آنها در دام مایل شدن گرفتار نخواهند شد. فقط تا 40 سالگی به فرزندان خود ادامه دهند. "

 

منبع : https://drtaranehmoazeni.com/%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%87-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9-%D9%88-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86/

  • amirreza asadi