علم روانشناسی

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

یک دکتر روانشناس چگونگی تفکر ، احساس و رفتار ما از دیدگاه علمی را مطالعه می کند و این دانش را برای کمک به افراد در درک ، توضیح و تغییر رفتار خود به کار می برد.
روانشناسان کجا کار می کنند؟

برخی از روانشناسان در درجه اول به عنوان محقق و استاد در دانشگاه ها و در سازمان های دولتی و غیر دولتی کار می کنند. دیگران در درجه اول به عنوان پزشک در بیمارستان ها ، مدارس ، کلینیک ها ، مراکز اصلاح و تربیت ، برنامه های کمک به کارمندان و دفاتر خصوصی کار می کنند. برخی دیگر به عنوان مشاور شرکت ها و سازمان های مختلف کار می کنند. بسیاری از روانشناسان هم در تحقیق و هم در عمل فعال هستند.
روانشناسان چه کاری انجام می دهند؟

روانشناسان در طیف وسیعی از موضوعات مربوط به نحوه تفکر ، احساس و رفتار افراد درگیر تحقیق ، تمرین و آموزش هستند. کار آنها می تواند افراد ، گروه ها ، خانواده ها و همچنین سازمان های بزرگتر در دولت و صنعت را درگیر کند. بعضی از روانشناسان تحقیقات خود را بیشتر از حیوانات بر روی حیوانات متمرکز می کنند. در اینجا برخی از انواع موضوعاتی وجود دارد که روانشناسان تحقیق و عمل خود را به سمت آنها متمرکز می کنند:

    مشکلات بهداشت روان مانند افسردگی ، اضطراب ، ترس و غیره.
    عوامل تعیین کننده رفتار عصبی ، ژنتیکی ، روانشناختی و اجتماعی ؛
    عوامل تعیین کننده روانشناختی سلامت و عوامل روانشناختی که به سلامت و مدیریت بیماری کمک می کنند.
    نقش عوامل روانشناختی در پیشگیری از بیماری و حفظ سلامت جسمی ؛
    توانبخشی و سازگاری با ناتوانی و بیماری مزمن ؛
    آسیب مغزی ، بیماری های دژنراتیو مغز.
    درک و مدیریت درد ؛
    رابطه بین عوامل روانشناختی و شرایط جسمی و بیماری (به عنوان مثال دیابت ، بیماری قلبی ، سکته).
    مدیریت جنبه های روانشناختی بیماری های فانی و مراقبت های پایان زندگی ؛
    عملکردهای شناختی (به عنوان مثال ، یادگیری ، حافظه ، حل مسئله ، توانایی فکری) ؛
    توانایی ها و مشکلات رشد و رفتاری در طول عمر ؛
    رفتار مجرمانه ، پیشگیری از جرم ، و خدمات برای قربانیان و مرتکبان فعالیت جنایی.
    اعتیاد ، مصرف مواد و سو abuse مصرف (به عنوان مثال سیگار کشیدن ، الکل ، داروهای تجویز شده و تفریحی) ؛
    استرس ، عصبانیت و سایر جنبه های مدیریت سبک زندگی.
    مشاوره دادگاه در مورد نقش عوامل روانی در امور حقوقی (به عنوان مثال ، حوادث و جراحات ، توانایی والدین ، ​​صلاحیت اداره امور شخصی شخص) ؛
    روانشناسی در محل کار (به عنوان مثال انگیزه ، رهبری ، بهره وری ، بازاریابی ، محل کار سالم ، ارگونومی).
    روابط و مشکلات زناشویی و خانوادگی ؛
    رفتارها و نگرش های اجتماعی و فرهنگی
    رابطه بین فرد و گروههای زیادی که وی عضو آن است (به عنوان مثال کار ، خانواده ، جامعه). و
    عوامل روانشناختی مربوط به عملکرد در / در کار ، مدرسه ، تفریح ​​و ورزش.

تفاوت روانشناس و روانپزشک چیست؟

در کانادا ، متخصصانی که به طور معمول افرادی را با مشکلات بهداشت روان درمان می کنند روانشناسان و روانپزشکان هستند. یک روانشناس دارای مدرک کارشناسی ارشد و / یا دکترا در روانشناسی است که شامل 6 تا 10 سال مطالعه دانشگاهی در مورد نحوه تفکر ، احساس و رفتار افراد است. روانشناسانی که دارای مدرک دکترا هستند ، می توانند از عنوان "دکتر" استفاده کنند. روانشناسانی که تمرین می کنند (و از این رو افرادی که مجوز دارند) به طور معمول دوره تحصیلات تکمیلی دانشگاهی خود را در روانشناسی بالینی ، روانشناسی مشاوره ، روانشناسی اعصاب بالینی یا روانشناسی آموزشی / مدرسه به پایان می رسانند.

اگرچه روانشناسان به طور کلی مجوز دارند و در حوزه های خاص خاصی قرار ندارند ، اما آنها باید حوزه های صلاحیت خود را به نهاد نظارتی اعلام کنند و لازم است در محدوده صلاحیت خود تمرین کنند. مهم است که ، به عنوان مثال ، یک روانشناس که روان عصب شناسی را انجام می دهد (ارزیابی و درمان مشکلات تفکر یا عملکرد مغز که ممکن است بعد از تصادف یا سکته رخ دهد به عنوان مثال) در زمینه روانشناسی اعصاب آموزش دیده باشد.

یک روانشناس که با کودکان کار می کند باید در زمینه روانشناسی کودک و غیره آموزش دیده باشد. به طور معمول ، این روانشناس هنگام تحصیل در مقطع تحصیلات تکمیلی این دوره ها را دیده و دوره ها و تجارب آموزشی را برای آماده سازی برای کار در یک منطقه خاص خاص انتخاب کرده است. گاهی اوقات ، روانشناسان پس از فارغ التحصیلی با گذراندن دوره تحصیلات تکمیلی پس از دکترا ، آموزش تخصصی را دنبال می کنند.

یک روانشناس عملی برای ارزیابی و تشخیص مشکلات تفکر ، احساس و رفتار و همچنین کمک به افراد برای غلبه بر این مشکلات یا مدیریت آنها آموزش دیده است. یک روانشناس به طور منحصر به فرد آموزش دیده است تا از آزمون های روانشناسی برای کمک به ارزیابی و تشخیص استفاده کند. روانشناسان با استفاده از انواع روش های درمانی یا روان درمانی به افراد کمک می کنند تا مشکلات خود را پشت سر بگذارند یا مدیریت کنند.

روانپزشکان پزشکانی هستند که در زمینه بهداشت روان و اختلالات روانی تخصص می گیرند. روانپزشکان اغلب از داروها برای کمک به مشتریان خود در مدیریت اختلالات روانی استفاده می کنند و برخی از اختلالات وجود دارد که داروها برای آنها بسیار ضروری است (اسکیزوفرنی و برخی افسردگی ها برای مثال). بعضی از روانپزشکان نیز مانند روانشناسان روان درمانی می کنند.

گاهی ممکن است مشتری هنگام مراجعه به روانشناس برای روان درمانی با پزشک خانواده خود در مورد دارو مشورت کند. برخی از پزشکان خانواده در درمان مشکلات روانی علاقه و آموزش دارند.

برای اطلاعات بیشتر به سایت دکتر روانشناس ترانه موذنی مراجعه فرمایید.

  • amirreza asadi
  • ۰
  • ۰

درک عمومی و تخصصی از اختلال وسواس فکری عملی (OCD) طی دهه گذشته به طرز چشمگیری بهبود یافته است. در حال حاضر پزشکان پزشک احتمالاً ممکن است بیماری را که مبتلا به OCD است زندگی کرده و آنها را بطور مناسب ارجاع دهند. اگرچه مردم هنوز از اصطلاح OCD سو "استفاده نمی کنند (" من در مورد کیف مداد خود بسیار OCD هستم! "و غیره) ، جستجوی تحت هشتگ OCD در یک بستر رسانه های اجتماعی به احتمال زیاد محتوای واقعی OCD ارسال شده را به ارمغان می آورد توسط مبتلایان ، به جای تصاویر سنگ فرش برنده و "arhhh! OCD من!" زیرنویس یا شوخی در مورد "اختلال گربه وسواسی".

با این حال ، هنوز هم غیر معمول نیست که فرد مبتلا به OCD قبل از کمک یا تشخیص به مدت طولانی منتظر بماند. میانگین زمان بین بروز علائم در OCD و دریافت کمک با توجه به منبع مورد مطالعه متفاوت است ، اما اکثر آنها آن را در منطقه بیش از یک دهه قرار می دهند. به طور خلاصه ، به عنوان کسی که بسیاری از افراد مبتلا به OCD را از طریق شرکت در گروه های پشتیبانی و کارگاه ها و تسهیل آنها می شناسد ، اغلب به نظر من می رسد که تأخیر در دسترسی به پشتیبانی یا دریافت تشخیص بیشتر از جایی است که فرد مبتلا بیش از آنکه اجبارهای جسمی و اجباری داشته باشد ، اجبار روانی داشته باشد. اما شاید تعجب کنید که اجبارهای ذهنی چیست؟

همه OCD شامل وسواس است (افکار ناخواسته ای که باعث پریشانی قابل توجه شما می شوند ، مانند "اتفاق ناگواری برای خانواده من خواهد افتاد") و به دنبال آن اجبارها ، عملی است که در پاسخ به فکر ناراحت کننده انجام می شود (به عنوان مثال ، "من باید لمس کنم انگشتان من 20 بار برای جلوگیری از این اتفاق بد برای خانواده ام "). آنچه که اغلب حتی توسط پزشکان و متخصصان بهداشت روان به درستی درک نمی شود این است که اقدام انجام شده لازم نیست که جسمی باشد. شخصی که شروع به شمردن در سر خود می کند ، یا عبارتی را تکرار می کند که احساس می کند "خنثی" می شود یا فکر او را درباره اتفاق ناخوشایندی که برای خانواده اش می گذارد اصلاح می کند ، به همان اندازه که مجبور می شود انگشتان پای او را لمس کند ، یک عمل اجباری را نیز انجام می دهد در پاسخ.

همانطور که پاتریشیا زوریتا اونا ، Psy.D. (همچنین به نام دکتر Z. شناخته می شود.) ، نویسنده Living Beyond OCD با استفاده از درمان پذیرش و تعهد ، اظهار نظر می کند: "اجبارهای ذهنی اعمال ذهنی هستند که از ساده ای به پیچیده دیگر متفاوت هستند ؛ به همان اندازه که اجبارهای عمومی ناراحت کننده هستند ، می توانند توسط هر فردی ایجاد شوند. از نوع وسواس ، و هدف از بین بردن ترس ، وحشت و احساسات وحشتناک است ، حتی فقط برای کمی. " مشاهدات من این است که کسانی که عمدتاً یا به طور کامل اجبارهای ذهنی را تجربه می کنند ، برای دریافت کمک طولانی تر می شوند ، احتمالاً منطقی است. از نظر من ، بزرگترین نکته منفی در انجام اجبار در ذهن شما این است که هیچ کس متوجه آن نخواهد شد. بزرگترین نقطه ضعف در انجام اجبار در سر شما این است که هیچ کس متوجه نخواهد شد.

توجه به این نکته مهم است که به سادگی تجربه یکی از مثال های فوق به معنای ابتلا به OCD یا مجبور بودن به ذهن نیست. واضح است که ، به طور متوسط فردی که در حال دعا یا تعجب در مورد مسائل وجودی است احتمالاً OCD ندارد. مانند سایر موارد OCD ، نکته مهمی که باید در نظر بگیرید این است که این اقدامات چقدر زمان می برد و به طور قابل توجهی میزان آزار شما را ایجاد می کند. تجربه خواندن نماز اجباری به عنوان یک رفتار ایمنی (برای مثال اول ، تکرار "لطفا خدا نگذارد خانواده ام بمیرند" چندین بار تکرار می شود) ، با تجربه دعا بسیار متفاوت است زیرا شما درگیر تمرین معنوی که به زندگی شما معنی می بخشد.

گفته شد ، اگر مبتلا به OCD هستید یا اینکه در مورد اینکه آیا ممکن است س questionال کنید ، لیست فوق یک نقطه شروع مفید است که از آن می توانید تجربه خود را در نظر بگیرید.

 

  • amirreza asadi
  • ۰
  • ۰

فقط کمی صبر

در مورد همه گیری موارد بسیار دشواری وجود دارد. یکی از آنها فکر کردن و صحبت کردن در مورد چیزهای دشواری است که توسط همه گیری به وجود آمده است! بیایید نگاهی به فضیلت صبر بیندازیم ، زیرا ممکن است به ویژه برای زندگی ما در این مدت مناسب باشد. با شرایطی که روبرو هستیم ، صبر و تحمل می تواند کمرنگ شود ، اما همچنین می توانیم در این زمینه کاری انجام دهیم.

صبر چیست؟

روش های زیادی برای تفکر در مورد صبر وجود دارد. در اینجا برخی از ویژگی های فرد بیمار وجود دارد:

     آنها بدون شکایت قادر به تحمل ناراحتی هستند.
     آنها عصبانیت کندی دارند و وقتی عصبانی هستند ، این عصبانیت متناسب با شرایط است.
     آنها تمرکز کمتری روی خود ، به ویژه خواسته ها و نیازهایشان دارند و قادر به دیدن تصویر بزرگتر هستند.

 

ما می توانیم کمی بیشتر به جزئیات بپردازیم و در مورد انواع مختلف صبر فکر کنیم:

1. صبر با مزاحمت ها: افراد می توانند آزاردهنده یا ناامید کننده باشند ، مانند انتظار در صف در فروشگاه یا فرودگاه ، کنار آمدن با آب و هوا ، عبور از چاله در خیابان و سایر مشکلات ناخوشایند زندگی.

2. صبوری با کسالت: بعضی اوقات روال زندگی می تواند ما را فرسوده کند و ما را بی قرار یا حتی عصبانی کند.

3. صبر با رنج جسمی یا روانی قابل توجه: این از برخی جهات مالیات آورترین شکل صبر است. تحمل از طریق تلاطم های عاطفی و کشمکش ها ، صدمات جسمی ، بیماری ها و ناتوانی ممکن است دشوار باشد.

 

چرا سخت است؟

به طور کلی ، صبر و شکیبایی به دلیل مخمصه خودمحوری برای ما دشوار است. این روشی فانتزی است که می گوید ما در درجه اول از آن آگاهی داریم و غالباً تمایل داریم بیشتر به فکر و احساسات خود اهمیت دهیم. بنابراین ، مانند بسیاری از فضایل ، مانع اصلی رشد صبر ، خودمحوری خود ماست. مشکل دیگر این است که گاهی اوقات شکایت مورد نیاز و موجه است و ما می توانیم با دانستن اینکه چه اتفاقی می افتد ، مبارزه کنیم.

اما صبر می تواند رشد کند. کارهایی وجود دارد که می توانیم برای پرورش این فضیلت در زندگی خود انجام دهیم.

 

یک تغییر ساده در دیدگاه

یک استراتژی که به نظر من مفیدترین است ، مربوط به دیدگاه من است. وقتی می بینم یک درد ، یک ناراحتی یا یک آزمایش کوچک یا بزرگ به عنوان فرصتی برای تمرین صبر پیش می آید ، غالباً چیزی در درون من اتفاق می افتد. این تغییر دیدگاه راه صبر را هموار می کند. ممکن است شک داشته باشید ، اما واقعاً م doesثر است. از تجربه ، من دریافته ام که اگر مثلاً در یک فروشگاه مواد غذایی در صف طولانی هستم و با خودم می گویم "این فرصتی برای تمرین صبر است" ، من اغلب این توانایی را دارم.

 

مدتی برگشت ، من و یک پسر دیگر از پرواز دور شدیم. پشت صف او در صف باجه بلیط قرار داشتم و سعی در رزرو مجدد داشت و او عصبانی شد. او مانند یک احمق کامل عمل می کرد که کارمند شرکت هواپیمایی سعی در کمک به او داشت. منظور من این نیست که او فقط کمی کوتاه قد یا بی ادب بود. خیلی بدتر از این بود. در حالی که من قطعاً همیشه در این نوع شرایط صبور نیستم ، اما در اینجا عمداً قصدم. همانطور که من با کارمند شرکت هواپیمایی مهربان و راحت بودم ، او به طور مداوم با "متشکرم" مرا گلوله کرد. همانطور که او به من کمک کرد پرواز خود را رزرو کنم.

وقتی می توانید صبور باشید ، قطعاً برای دیگران تفاوتی ایجاد می کند ، اما من در این شرایط فهمیدم که بیرون رفتن از حد معمول ، که به نظر می رسد این روزها به سمت بی حوصلگی و بی ادبی گرایش دارد ، سرگرم کننده است.

صبر ، مانند بسیاری از فضایل دیگر ، ضد فرهنگی است. و می تواند لذت بخش باشد!

ورزش های کوچک در صبر

کارهای کوچکی وجود دارد که می توانیم انجام دهیم ، که در ظاهر نوعی عجیب و غریب و حتی مانند اتلاف وقت به نظر می رسند ، اما می توانند به ما در پرورش صبر و شکیبایی کمک کنند. E. Boyd Barrett در کتاب خود ، قدرت اراده (که در اینجا به صورت رایگان موجود است) چندین کار غیر ضروری را پیشنهاد می کند که می تواند به ما کمک کند تا صبورتر شویم:

     تعدادی سکه را روی زمین پراکنده کنید. سپس ، آنها را بردارید و آنها را در یک دسته شسته و رفته بچینید. بارت پیشنهاد می کند این کار را برای چند روز انجام دهید و تعداد سکه ها را هر روز افزایش دهید.
     با صدای بلند ، آهسته و واضح ، به مدت 10 دقیقه بشمارید.
     یک کارت را پراکنده کنید ، سپس آنها را بر اساس تعداد و کت و شلوار مرتب کنید.

 

می دانم احمقانه و بی معنی به نظر می رسد. همینطور رفتن به ورزشگاه و دویدن در محل روی تردمیل به مدت 30 دقیقه. اما ما این کار را برای ورزش بدن و سلامت آن انجام می دهیم. ما می توانیم همین کار را انجام دهیم تا شخصیت خود را حفظ کنیم ، آن را قوی و سالم نگه داریم. به این تمرینات کوچک مانند رفتن به "سالن بدن سازی صبر" فکر کنید. اگر اینها مفید به نظر نمی رسند ، سعی کنید خود را درست کنید.

 

تنهایی و سکوت را تمرین کنید

ما به طور کلی از تنها و ساکت بودن وحشتناک هستیم. ممکن است تنها باشیم ، اما وقتی هستیم ، تمایل داریم که از طریق تلفن های هوشمند و سایر صفحات به دنیا متصل شویم. ما به طور منفعلانه از سرگرمی ، توئیت استفاده می کنیم یا شاید از آن شخصی که در فیس بوک اشتباه می کند عصبانی می شویم!

اما یک چیز که می تواند به ما در توسعه صبر کمک کند این است که یک زمان منظم را تنظیم کنیم تا در سکوت تنها با افکار خود ، از همه چیز جدا شویم. حتی فقط 15-20 دقیقه چند بار در هفته می تواند فواید بسیار خوبی داشته باشد. تنها باشید ، ساکت باشید و کاری نکنید. بله ، هیچ چیز این مزایای بسیار دیگری نیز دارد. آن را امتحان کنید!

س forالاتی برای تأمل و کاربرد بیشتر

1. یک موقعیتی که تمایل به بی حوصلگی داشته باشم چیست؟ چرا این باعث بی صبری در من می شود؟ برای تغییر این عادت چه کاری می توانم انجام دهم؟

2- کیست که فردی برای تحملش صبر کنم ، و چگونه ممکن است دیدگاهم نسبت به آنها را به گونه ای تغییر دهم که بتواند به من کمک کند صبورتر باشم؟

3. کسی که من می شناسم واقعاً یک فرد صبور است کیست؟ چه چیزی باعث شده است که آنها اینگونه باشند؟ چه چیزی ممکن است از آنها در مورد صبر یاد بگیرم؟

4- کدام یک از 3 پیشنهاد برای ایجاد صبر را می توانم این هفته امتحان کنم؟ برنامه خود را بنویسید ، به عنوان روشی برای داشتن تعمق در این مورد.

برای مطاله بیشتر به وبسایت دکتر ترانه موذنی مراجعه فرمایید.

  • amirreza asadi
  • ۰
  • ۰

تحقیقات جدید نشان می دهد منشاء شکاف جنسیتی در نگرش توزیع مجدد.

بررسی ها به طور مداوم نشان می دهد که زنان حتی پس از کنترل عوامل اجتماعی و اقتصادی ، طرفدار توزیع مجدد در بسیاری از کشورهای غربی هستند. همسو با این امر ، زنان بیشتر از مردان به احزاب چپ رای می دهند. به عنوان مثال ، شکاف جنسیتی در انتخابات ایالات متحده برای دهه ها در حال افزایش است ، در سال 2016 با 24 امتیاز بالاترین رکورد ، و در نظرسنجی های فعلی نیز رکوردهای جدید ثبت شده است.

در تحقیقات تجربی جدید ، یک تیم تحقیقاتی بین المللی از جمله خود من بررسی کرده اند که چگونه این نگرش ها نسبت به توزیع مجدد در دیدگاه های مختلف از انصاف ، تمایل به اشتراک با دیگران و برداشت از درآمد نسبی خود و بی ثباتی آن منشا می گیرد. نتایج ما نشان می دهد که اعتماد به نفس مردان نسبت به درآمد خود دلیل اصلی عدم تمایل آنها به توزیع مجدد است.

برای رسیدن به این نتیجه ، ما داده های حاصل از آزمایشات را از هشت مکان در 4 کشور مختلف ، ایالات متحده ، ایتالیا ، آلمان و نروژ تجزیه و تحلیل کردیم. در این آزمایشات ، شرکت کنندگان در گروههای حدود 20 نفره جمع شدند و توزیع پاداش های پولی بسیار انحرافی به آنها داده شد ، از چند سنت برای برخی از شرکت کنندگان تا 100 دلار برای دیگران. قبل از بردن این پاداش ها ، شرکت کنندگان می توانستند میزان توزیع مجدد بین گروه را انتخاب کنند و به آنها امکان اجرای یک نتیجه برابرتر را بدهند.

در شرایط مختلف ، این آزمایش جنبه های مختلفی از تصمیم توزیع مجدد را تغییر داد: گاهی اوقات تخصیص اولیه منابع تصادفی بود ، در حالی که بار دیگر بر اساس نوعی شایستگی بود (به عنوان مثال عملکرد در یک کار). بعضی اوقات تصمیم توزیع مجدد شامل پول شخصی در تصمیم گیرندگان می شد و بعضی اوقات فقط برای بقیه گروه اعمال می شد. سرانجام ، در برخی شرایط عدم اطمینان درباره توزیع درآمد اولیه ، اجرای "حجاب جاهلیت" وجود دارد - وسیله ای که توسط فیلسوف جان راولز ترویج نگرانی های منصفانه هنگامی که منافع شخصی خود نامشخص است ، تبلیغ می شود.

در حالی که ما در گرایش به توزیع مجدد ، یک شکاف کلی جنسیتی آشکار داریم ، اما این شکاف در بین شرایط و موقعیت های جغرافیایی جهانی نیست. این شکاف بیشترین شکاف را دارد که درآمد اولیه مبتنی بر استحقاق است ، و وقتی عدم اطمینان در مورد سطح درآمد فردی وجود دارد (به عنوان مثال زیر پوشش ناآگاهی). با کاوش بیشتر ، در می یابیم که شکاف جنسیتی در اعتماد به نفس بیش از حد می تواند بیشتر این نتایج را توضیح دهد. در حالی که مردان اکثراً نسبت به عملکرد نسبی وظیفه خود اطمینان دارند و از این رو نیز نسبت به خود اطمینان ندارند ، از این رو زنان نسبتاً در توزیع درآمد مشارکت دارند.

زنان بر این باورند که آنها ایستاده اند تا بیشتر از آنچه که واقعاً انجام می دهند ، از توزیع مجدد سود بیشتری کسب کنند. در میان هر هشت مکان تجربی ، متوجه شدیم که اعتماد به نفس بیش از حد بسیاری از شکاف جنسیتی در توزیع مجدد را توضیح داده است. ما همچنین یک نقش توضیحی ، هر چند کوچکتر ، برای ریسک گریزی پیدا می کنیم: زنان بیشتر نگران واریانس درآمد خود هستند و برای کاهش این واریانس از توزیع مجدد استفاده می کنند.

بنابراین ، نتایج ما نشان می دهد که زنان بیشتر از مردان مجبور به توزیع مجدد هستند زیرا آنها بدبین تر و نگران درآمد آینده خود هستند. نتایج حاصل از آزمایشگاه با شواهد دیگر مطابقت دارد ، نشان می دهد که مردان نسبت به چشم انداز بازار کار خود (غیرقابل توجیه) خوش بین ترند و سوceptions برداشت در مورد سطح درآمد نسبی بر حمایت از توزیع مجدد تأثیر می گذارد. مطالعه ما نشان می دهد که افزایش خطر درآمد برای زنان ، ناشی از افزایش نرخ طلاق ، کاهش نرخ ازدواج زودرس و افزایش مشارکت در بازار کار ممکن است عامل مهمی در شکاف جنسیتی در توزیع مجدد باشد. از آنجا که به نظر می رسد اعتماد به نفس بیش از حد مردان از ویژگی های قابل اعتماد زندگی بشر است ، شکافهای جنسیتی در نگرشهای توزیع مجدد احتمالاً در اینجا باقی خواهد ماند.

برای خواندن مقالات بیشتر به وبسایت دکتر موذنی مراجعه کنید.

  • amirreza asadi