من با خوشحالی از مسیر طبیعت گردی که یکی از مکانهای مورد علاقه من در چند ماه گذشته بود ، پیمودم. اگر در مسیرهای متصل به گرین وی نمی دویدم تا مقداری از انرژی به ظاهر تمام نشدنی خود را بسوزانم ، آن را در امتداد مسیر پیاده روی به خاطر قدردانی با شکوه از عظمت طبیعت ، می کشیدم.
اخیراً به نظر می رسید که همه چیز فقط ... بیشتر است. رنگ ها مانند تفاوت بین تلویزیون استاندارد و کیفیت بالا از جنب و جوش بیشتری برخوردار بودند. اصوات و موسیقی وضوح جدیدی داشتند. انتخاب لباس من با توجه به اینکه کدام وسایل کمترین خشکی و خراش را دارند ، هدایت می شود و من به شدت به سرما حساس می شوم.
من از چمنزار پروانه حفاظت شده و زیستگاه چمن فصل گرم آن دیدن کردم و از کالیدوسکوپ رنگها - از طلاهای پخته شده و زردهای کره ای تا انواع عسلهای غنی و شکلات های متعجب شگفت زده شدم.
هنگامی که من نوجوان بودم ، مصاحبه آن رایس با خون آشام و روایت زیبا و احساسی آن از لوئیس را کشف کردم ، که از دست لستات قدرتمند و جسمی به یک خون آشام تبدیل شده بود. به نظر می رسد رایس یکی از طرفداران کلمه "پیش از طبیعی" است و این دقیقاً همان شیوه ای است که خون آشام هایش دنیای اطراف خود را تجربه می کنند. لوئیز پس از تولد خود به عنوان خون آشام ، چنین می گوید: "انگار فقط برای اولین بار فقط توانسته ام رنگ ها و اشکال را ببینم. من آنقدر با دکمه های کت سیاه Lestat شیفته شده بودم که مدتها به هیچ چیز دیگری نگاه نمی کردم. "
نمی توانم کمک کنم اما نمی توانم تصاویر را روی تلفن خود بگیرم. عکس ها البته عدالت را رعایت نکردند ، اما شما هنوز هم می توانستید رنگی از رنگین کمان رنگ ها و بازی ظریف نور در میان تیغه های بلند چمن را درک کنید.
من اکنون به آن عکس ها نگاه می کنم و آنها مجموعه ای از تصاویر یک مزرعه قهوه ای هستند.
جنبه گزارش نشده از اختلال دو قطبی
در یک مطالعه در سال 2017 در مجله روانپزشکی آمریکا ، دکتر گوردون پارکر و همکارانش تخمین زده اند که 82٪ از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی در یک دوره هیپومانیک / شیدایی دچار تغییر در یک یا چند حس اصلی خود می شوند. تغییرات حسی در طول یک دوره افسردگی دو قطبی نیز بسیار شایع است ، که در حدود 65٪ از افراد دو قطبی رخ می دهد.
محققان متذکر شدند که ، با توجه به شایع بودن این پدیده ، عجیب است که در ادبیات تحقیقات دو قطبی موارد بیشتری در مورد آن گزارش نشده است. آنها در ادامه به نظریه پردازی پرداختند:
از آنجا که بیماران بندرت در مورد چنین برداشتهایی داوطلبانه اظهارنظر می کنند ، آیا این نگرانی دارند که گزارش دادن آنها به عنوان اثبات روان پریشی مورد قضاوت قرار گیرد (و آیا واقعاً این اتفاق می افتد؟) ، یا آیا آنها فقط آنها را به عنوان همبسته وضعیت خلقی خود می دانند؟
من به عنوان کسی که دو قطبی دارم ، می توانم به اولی بگویم "بله". یادم می آید که در اتاق های غربالگری پزشکی نشسته بودم و به س intakeالات مربوط به مصرف غذا پاسخ می دادم و فکر می کردم که از ترس اینکه برچسب روانپریشی یا حتی اسکیزوفرنیک نشسته باشم ، باید درمورد آنچه که فکر می کنم و احساس می کنم اشتراک بگذارم.
محققان توضیح دادند که چگونه ، در میان آن افراد دو قطبی که در حین حالت های هیپومانیک / شیدایی تغییر حسی را تجربه کرده اند ، اکثریت قریب به اتفاق حواس افزایش یافته را گزارش کرده اند.
رنگها روشن تر و سرزنده تر و دید تیزتر بود. به نظر می رسید که شنوایی تقویت بیشتر ، وضوح بهتر یا توانایی بهتری برای شنیدن صداهای زیرآستانه دارد. برای بویایی از اصطلاحاتی مانند "شدید تر" ، "واضح تر" ، "قوی تر" و "تیزتر" استفاده می شود. طعم و مزه به عنوان قوی تر یا افزایش یافته توصیف شد. لمس تمایل به افزایش حساسیت یا افزایش حساسیت دارد ، از جمله برخی از آنها که گزارش کرده اند نمی توانند لباس های "خارش دار" بپوشند.