علم روانشناسی

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰

در ایلیاد ، هومر Chiron را "باهوش ترین و عادل ترین از همه سنتوآرها" می خواند. کرونوس ، ایزد خاندان تیتان ها که سرنگون شد و توسط یکی از فرزندانش سرنگون شد ، همه آنها را هنگام تولد بلعید. ناامیدانه همسرش رئا فرزند ششم خود ، زئوس را در جزیره کرت پنهان کرد. هنگامی که کرونوس به جستجوی زمین و آسمان برای زئوس پرداخت ، او به اقیانوس فیلیرا برخورد کرد ، و پس از او هوس کرد. برای پنهان شدن از رئا ، او به شکل نریان درآمد و فیلیرا را سوار شد. به موقع ، فیلیرا با دردمندی فراوان فرزندی به نام چیرون با بالاتنه یک مرد و پایین تنه یک اسب به دنیا آورد. با دیدن این هیولا که از شرم و انزجار گرفته شده بود ، او را در کوه پلیون در تسالالی رها کرد. خوشبختانه ، Chiron توسط آپولو پیدا شد و پرورش یافت ، او به او هنرهای شفابخشی ، موسیقی و پیشگویی را آموخت ، در حالی که خواهر دوقلوی آپولو ، آرتمیس ، تیراندازی با کمان و شکار را به او آموخت. گاهی گفته می شود که چیرون داروخانه ، دارو و جراحی را اختراع کرده است. در واقع ، نام "Chiron" به معنای "دست" [یونانی ، خیر] یا "ماهر با دست" است و مربوط به "جراح" [خیر + ارگون ، "کارگر دستی" ما است. Chiron به دلیل یادگیری و خلق و خوی خود ، به عنوان یک معلم خصوصی بسیار مورد توجه قرار گرفت. شاگردان وی شامل بسیاری از بزرگترین قهرمانان از جمله پرسئوس ، تسئوس ، جیسون ، آژاکس تلهمونی (آژاکس بزرگ) ، پاتروکلوس و البته آشیل بودند. کایرون با آشیل پیوند ویژه ای داشت ، زیرا به پلوس ، پدرش ، توصیه کرده بود که چگونه مادر خود تتیس را بدست آورد. یوروپایلوس ، که در جنگ تروا هدایت تسالونیکی ها را بر عهده داشت ، توسط یکی از تیرهای پاریس از ناحیه ران رانده شد و به پاتروکلوس فریاد زد: اما من تو را یاری می دهم ، و مرا به کشتی سیاه خود هدایت می کنی ، و تیر را از رانم برش می دهی ، و خون سیاه را از آن با آب گرم می شویی ، و روی آن نمونه های مهربان قدرت شفابخشی را می پاشانی ، که مردان می گویند تو از آن آموخته ای. آشیل ، که چیرون به او تعلیم داد ، صالح ترین فرد در قنطورس است. شاهزاده خانم تسالالیایی کورونیس در حالی که توسط آپولو باردار بود ، اجازه داد خود را فریفته ایشی های فانی کند. به همین دلیل ، آرتمیس در باران تیر ، کورونیس و خانواده اش را کشت. اما ، با انجام اولین عمل سزارین ، آپولو کودک متولد نشده خود را از تشییع جنازه نجات داد و آن را به Chiron داد تا بزرگ شود. آن کودک عسکلیپوس ، خدای پزشکی بود. در حالی که سنتاورها به خشونت و هوس ورزیدن مشهور بودند ، شیرون ، فرزند خوانده آپولو ، همه فرهنگ و تمدن بود. بر خلاف دیگر سانتائورها ، او اغلب به جای برهنه ، و با پاهای انسان و نه اسب ، لباس پوشیده و به تصویر کشیده شده است. او به عنوان برادر ناتنی زئوس ، از یک خط کاملاً متفاوت با دیگر سانتاورهای متولد ایکسیون و نفله بود. هراکلس [هرکول] در چهارمین زایمان خود برای تصرف گراز اریمانت ، از غار خود از قنطورس قارچ Pholus دیدن کرد. وقتی فلوس یک بطری شراب داده شده توسط دیونیسوس را باز کرد ، بینی معطر سایر سانتاورس ها را به خود جلب کرد و آنها را به یک دیوانگی سوق داد. هراکلس با شلیک تیرهایی که در خون هیدرا لرنایی غوطه ور شده بود ، که از اثر زایمان دوم خود کشته بود ، از غار دفاع کرد. یکی از تیرها به شیرون برخورد کرد ، که اگرچه با هراکلس دوست بود ، اما در میله گرفتار شد. Chiron با همه دانش و مهارت خود ، نتوانست زخم چرکین خود را که به طرز غیرقابل تحملی دردناک بود ، بهبود بخشد. اما چون پسر جاودان کرونوس است ، نمی تواند بمیرد. در پایان ، او یا هراکلس معامله ای با زئوس انجام داد ، به این وسیله او جاودانگی خود را با آزادی پرومتئوس ، که برای ابدیت به دلیل سرقت آتش از خدایان و تحویل آن به بشریت ، به صخره ای بسته بود ، مبادله می کرد. هر روز یک عقاب کبد نامیرای پرومتئوس را نوک می زد ، فقط برای اینکه یک شب دوباره رشد کند. پس از مرگ شیرون ، زئوس پرومتئوس را آزاد کرد ، و شیرون را در آسمان فلک قوس یا قنطورس ثابت کرد. تفسیر اسطوره Chiron دو بار زخمی شده است ، یک بار در بدو تولد ، و دوباره در اواخر زندگی خود. اولین زخم یک زخم عاطفی عمیق است که ناشی از کودک تجاوز جنسی است که توسط هر دو والدین او رد می شود. او کاملاً به معنای واقعی کلمه یک هیولا است و اکنون نیز یک یتیم و یک طرد شده است. شیرون که نیمه انسان ، نیمه حیوان است ، درگیری در همه ما بین غرایز حیوانی و عقل یا الوهیت ، بین وحشی گری دیونزیایی سایر مراکز و نور و نظم آپولونی پدر رضاعی اش است. با این حال ، او محکم در طرف آپولونی سقوط می کند ، و از بسیاری جهات حتی خدای نور را تسلط می بخشد ، و دانش و هنر [یونانی ، معرفتی و فنی] را تسلط و حتی بیشتر می کند تا تلاش کند رد اولیه خود را جبران کند و ثابت کند ، هر دو به خود و دیگران ، که او شایسته عشق و پذیرش است. یک الگوی مشابه را می توان در این مورد تشخیص داد که خدای دیگر مردود ، هفایستوس ، توسط مادرش هرا به دلیل بدشکلی خود ، از المپ بیرون رانده شد. علیرغم این ، یا بهتر بگوییم ، به همین دلیل ، هفائستوس زندگی خود را صرف ایجاد اشیایی با زیبایی و کاربرد عالی مانند ارابه هلیوس ، کلاه ایمنی و صندل های بال دار هرمس و زره پوش آشیل می کند. هفائستوس حتی دختر را می گیرد ، با آفرودیت ، الهه عشق ازدواج می کند.

Chiron مخصوصاً به هنرهای شفابخشی به عنوان وسیله ای برای بهبود خود و نه تنها خودش بلکه دیگران نیز متوسل می شود. او نور را پخش می کند و آنچه را که خودش بیشتر به آن احتیاج دارد یا نیاز دارد به دیگران می بخشد. او به جای اجازه دادن به زخم اصلی ، در آن منبع انگیزه ای ، حتی الهام بخش ، می یابد که او را به بینش و موفقیت بزرگی رهنمون می کند. این به نوبه خود حس هدف و خدمت یا وظیفه ای را به شما دعوت می کند ، یا بهتر است بگوید تحمیل می کند که زندگی او را به طریقی زیبا می کند و غنی می سازد که دیگر سنتوآوران حتی نمی توانستند تصور کنند. به قول شاعر و عارف پارسی مولوی (متوفی 1273): پزشک برای پزشک باید از ناحیه پا شکسته باشد. نقایص شما راهی است که جلال جلوه می کند. هر کس به وضوح ببیند چه چیزی در خودش بیمار است شروع به گلوپ کردن در راه می کند ... سر خود را برگردان به محل بانداژ نگاه کنید. آنجاست که نور به شما وارد می شود. در معنی معنای جنون ، من استدلال می کنم که به ویژه اختلالات روانی فقط مشکلات نیستند. در صورت پیمایش موفقیت آمیز ، آنها همچنین می توانند فرصت هایی را ارائه دهند. آگاهی ساده از این امر می تواند افراد را قادر سازد تا خودشان را شفا دهند و بیش از آن ، رشد و زندگی کنند ، از تجربیات خود. زخم دوم Chiron توسط superego ایجاد شده است ، که توسط Herakles نشان داده شده است ، در حال مبارزه با id است ، که توسط Centaurs شوریده شده توسط شراب Dionysian نشان داده شده است. هراکلس به جای اینکه خودش را با طرف تاریک آشتی دهد ، ناامیدانه علیه آن می جنگد و در این راه به طور بالقوه به خودش و دیگران صدمه می زند - همانطور که دوستش Chiron است. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد تصمیم استوریکی Chiron برای مردن در مقابل دردی غیر قابل تحمل و غیر قابل درمان ، به ویژه با توجه به جاودانگی او ، س questionsالات اخلاقی عمیق و شگفت آور مدرن را در مورد اتانازی و مطلوبیت جاودانگی ایجاد می کند ، س questionsالاتی که هرگز از اهمیت بیشتری نسبت به امروز برخوردار نبوده اند. Chiron یک نمونه نادر و منحصر به فرد از خدایی است که می میرد ، و بیش از آن ، مرگ را انتخاب می کند (برخلاف ، مثلاً عیسی). اما حتی در هنگام مرگ ، او خود را به دیگری واگذار می کند. درست همانطور که او زندگی خود را به خرد ، هنر و عشق متعالی کرد ، بنابراین مرگ خود را به یک عمل خدمت و فداکاری متعالی کرد. و شایسته است که فداکاری Chiron برای خدایی بسیار شبیه به خودش باشد: یک دوست بزرگ بشریت ، و مجروح برای آن ، زخمی ، مانند همه ما ، برای پل زدن شکاف بین انسان و الهی. این دومین زخم است ، زخمی در بدن فانی ما ، زخمی که بهبود نمی یابد. و بنابراین داستان Chiron داستان این است که چگونه ممکن است بتوانیم با پریشانی روانشناختی و شکست جسمی اجتناب ناپذیر که بخشی از شرایط انسانی است کنار بیاییم.

 

  • ۹۹/۱۲/۰۴
  • amirreza asadi

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی